سوته دلان

درام , عاشقانه
  • 0 دیدگاه
  • 323 بازدید
3
سوته دلان

سوته دلان

داستان فیلم

سوته‌دِلان فیلمی ایرانی محصول ۱۳۵۶ خورشیدی و به کارگردانی علی حاتمی است.


دربارهٔ فیلم

سوته‌دلان فیلمی رنگی (ایستمن‌کالر) و ۳۵ میلی‌متری است.

سرپرست گویندگان آن ناصر طهماسب و گویندگان آن ایرج ناظریان، منوچهر اسماعیلی، جواد مقبلی، ناصر طهماسب، زهره شکوفنده و… بودند.

چهره پرداز اتللو فاوا، طراح صحنه و لباس علی حاتمی و عکاس آن جعفر اکبری بود.


موضوع

موضوع این فیلم داستان یک خانواده قدیمی تهران را بیان می‌کند که در آن جمشید مشایخی به عنوان برادر بزرگ خانواده سرپرستی خانواده را بر عهده دارد و بهروز وثوقی برادر کوچک‌تر که دچار اختلالات ذهنی است نیز در این خانواده زندگی می‌کند او مورد عنایت برادر بزرگتر خود است.

این فیلم مانند سایر فیلمهای علی حاتمی بر مینای موضوعات اخلاقی است و سعی در اصلاح نگرشهای غلط جامعه ایران در زمینه‌های مختلف اخلاقی دارد. به عنوان مثال برادی بزرگتر (حبیب) در این فیلم، شخصی درستکار و از خود گذشته‌است، اما در این خصوصیات طریق افراط را در پیش گرفته و آنقدر به برادر کوچکتر خود (مجید) پرداخته که دیگران را از یاد برده‌است و حتی در طول فیلم دیده می‌شود که اینهمه توجه او به مجید به ضرر مجید تمام می‌شود. زمانی حبیب متوجه افراط و تفریط خود می‌شود که کار از کار گذشته‌است.


خلاصه داستان

حبیب آقا ظروفچی (جمشید مشایخی)، کاسب خوش‌نامی است که پیرانه سر ازدواج نکرده و زندگی‌اش را وقف مادر (رقیه چهره آزاد) و برادر ناتنی‌اش مجید (بهروز وثوقی) کرده است. برادر دیگرش کریم (سعید نیکپور)، پرنده باز است با همسرش زینت سادات (مینو ابریشمی) و فروغ‌الزمان (فخری خوروش) که سال‌هاست به پای حبیب آقا نشسته با آن‌ها زندگی می‌کنند. مجید که عقل سالمی ندارد و در مغازه حبیب آقا کار می‌کند و ظروف کرایه را به مجلس عزا و شادمانی می‌برد دل باخته دختری است که عکس‌اش را در ویترین یک عکاس خانه دیده‌است. حبیب آقا به امید شفا یافتن او را به امامزاده داوود می‌برد.

چندی بعد مجید از نو به یک بلیط فروش سینما دل می‌بندد و از خانه گریزان می‌شود. حبیب آقا او را می‌یابد و به توصیه یکی از اقوام دارو فروش تصمیم می‌گیرد زنی را در کنار او بگمارد تا شاید در بهبود وضع روحی مجید مؤثر واقع شود.

حبیب آقا به واسطه همان دوست دوا فروشش و شخصی موسوم به دکتر (جهانگیر فروهر) که پااندازی می کند، زنی خودفروش به نام اقدس (شهره آغداشلو) را در ظاهر زنی نجیب به خانه می‌آورد و مجید و اقدس مهر یکدیگر را به دل می‌گیرند و به رغم مخالفت حبیب آقا، ازدواج و در خانه‌ای دورافتاده زندگی می‌کنند. مجید از زبان حبیب آقا از گذشته اقدس مطلع می‌شود و حالش وخیم می‌شود و از حبیب آقا می‌خواهد که او را به امامزاده برساند. مجید در میانه راه از اسب می‌افتد و می‌میرد. حبیب در پایان فیلم جمله ای به این شکل می گوید: «همه عمر دیر رسیدیم.»

برای نظر دادن باید عضو شوید!

ورود به سامانه عضویت رایگان