مرد دو هزار چهره

کمدی
  • 0 دیدگاه
  • 457 بازدید
10
مرد دو هزار چهره

مرد دو هزار چهره

داستان فیلم

مرد دوهزارچهره نام مجموعه تلویزیونی ایرانی است که در نوروز ۸۸ از شبکه سوم سیما پخش شد. این مجموعه دنباله‌ای بر مجموعه تلویزیونی مرد هزارچهره است که در نوروز ۱۳۸۷ از همین شبکه پخش گردید. کارگردانی این اثر را مهران مدیری به عهده دارد و علاوه بر بازیگران مشترک سال گذشته حدود ۴۰ نفر بازیگر جدید نیز به مجموعه اضافه شده‌اند این مجموعه نیز مجدداً در اسفند ۸۹ از شبکه اصفهان پخش شد .  این سریال در ۱۳ قسمت ۴۲ دقیقه‌ای تولید شده‌است. مهران مدیری این‌بار در نقش «مسعود شصتچی» در پنج موقعیت مختلف با افراد دیگری از جمله یک خلبان، یک سرمربی فوتبال و خودش اشتباه گرفته می‌شود.  نویسندگان این مجموعه امیرمهدی ژوله، مهراب قاسم‌خانی و خشایار الوند هستند.


داستان

مسعود شصتچی که در گذشته به دلیل تغییر هویت‌ها به دادگاه رفته بود و حکم شش ماه زندانی گرفته بود به خانه بازگشته اما سحر نامزد او با رئیس پیر اداره ثبت احوال به خواست پدرش و نه به رضایت خود ازدواج کرده ولی هنوز به مسعود شصتچی علاقه دارد.

مسعود از اداره ثبت احوال اخراج شده و همه به دلیل سابقه گذشته وی او را سرزنش می‌کنند و حاضر به استخدام وی نیستند.

از آنجا که مسعود شصتچی با شماره شناسنامه ۱۳ در اشتباه گرفته شدن با افراد دیگر بدشانس است فردی او را با مهران مدیری کارگردان و بازیگر اشتباه می‌گیرد و از او تقاضای وقت مصاحبه می‌کند، از طرفی مسعود از طریق جراید متوجه می‌شود که مهران مدیری در خارج از کشور است و وقتی می‌بیند کسی او را تحویل نمی‌گیرد و عشق او هم رفته‌است تصمیم می‌گیرد این بار به عمد خود را مهران مدیری معرفی کند تا دوباره به یک شخصیت محبوب تبدیل شود. با این حال طی ساخت یک تله فیلم در فرودگاه با کاپیتانی به اسم کاپیتان ساجدی اشتباه گرفته می‌شود. او مجبور می‌شود یک هواپیما را تا شیراز ببرد ولی در راه اشتباهاً به تهران بازمی‌گردد. هواپیما در راه دچار نقص فنی شده و او با تلاش خود هواپیما را به زمین می‌نشاند و از فرصت سوءاستفاده کرده و فرار می‌کند ولی بازهم به جای یک مربی فوتبال اشتباه گرفته می‌شود. او در نقش مربی شکیبا به کارش ادامه می‌دهد، لازم است ذکر شود که در این قسمت‌ها روابط نا مشخص و پیچیدهٔ پشت پرده فوتبال کشور به نقد کشیده می‌شود که در نوع خود جالب توجه‌است؛ ولی در حینی که پلیس متوجه می‌شود که آن مربی پروفسور شکیبا نبوده و مسعود شصتچی است به محل استقرار تیم سیکاد مراجعه می‌کند ولی وی به صورت اتفاقی آنجا نبوده و به‌طور ناخواسته وارد بازی دیگری می‌شود او پایش به یک باند خلاف باز شده که خود را جادوگر جا زده‌اند و به کف بینی، احضار روح و امرار معاش می‌کنند، در این ماجرا همه متوجه نیروی فوق‌العاده وی در این کار می‌شوند و در واقع وی را مدیوم می‌دانند. او در حال انجام فریب اشخاصی دستگیر می‌شود و به زندان می‌افتد.

مأمور بازجو به سادگی وی پی می‌برد و مسعود به عدم توانایی خود در نه گفتن به کارهایی که حتی نمی‌خواهد انجام دهد اقرار می‌کند. به هر حال قانون او را مجرم شناخته و حکم او را ۱۰ سال تبعید به روستایی در بدترین نقطه کشور اعلام می‌کند، آن روستا جایی نیست جز برره.

برای نظر دادن باید عضو شوید!

ورود به سامانه عضویت رایگان
  • nadia rajabzade
    nadia rajabzade 5 سال پیش

    aliiii bud