به گزارش علم و فرهنگ به نقل از محمد عنبری فعال حوزه سلامت و فرهنگی در خصوص به کارگیری هنر در خدمت علم میگوید:
فردی می تواند حوزه ی فناوری و ارتباط با هنر را به صورت توام و ترکیبی به کار بگیرد که ارتباط صحیح همراه با شناخت عمیق نسبت به زندگی افراد جامعه را داشته باشد اگر چه ممکن است این شناخت در بعضی موارد کم عمق و برخی اوقات توام با دانش باشد، اما چیزی که می تواند این تخصص را در او پرورش دهد توانایی ارتباط فردی با افراد مختلف با رویه های متفاوت در سطح جامعه می باشد.
این توانایی همان ترکیب علم و هنر است چون باید هم شناخت دقیقی از موضوع جامعه و افرادش داشته باشد و هم بتواند علم غیر بومی را با فرهنگ خود سازگار کند. لازمه این سازگاری با خبر و مطلع بودن از عناصر فرهنگی خود و المان های فرهنگی بیگانه است.
البته در هر طبقه از فرهنگ مخاطبان و ویژگی های فردی آنها را باید به عنوان عوامل جانبی تاثیر گذار در نظر گرفت. برای مثال: زبان فرهنگ یک دانشجوی پزشکی ایرانی با کارگر معدن غیر ایرانی که هر دو در ناحیه 4 منطقه ی یک تهران زندگی می کنند متفاوت است.
با شناخت مخاطب می توان تسریع رویکرد اثرپذیری نموداری فرهنگ صحیح را ملاحظه نمود. یکی از دریچه هایی که روزنه های پر فروغ فرهنگ را در هر سطحی از جامعه با خصوصیت های شخصیت اجتماعی، خلقی، تحصیلی،خانوادگی، روانی و.... با این ویژگی های متفاوت باز می کند، فرهنگ و سواد رسانه است. سواد رسانه می تواند پرچم دار توسعه قابل تعمیم و پلکانی رشد فرهنگ در جامعه باشد و به کارگیری و بهره برداری از جنبه های مختلف رسانه می تواند به میزان زیادی موثر باشد.
برای مثال، وقتی در قطار مترو با جمله ی زیر رو به رو می شویم:
((هرکیسه ی پلاستیکی هزار سال طول می کشد تا تجزیه شود.در موقع خرید کیسه، زنبیل یا ساک خود را با خود ببریم و به فروشنده بگوییم به کیسه ی نایلونی نیازی نداریم. این کار باعث کمتر مصرف شدن کیسه های پلاستیکی می شود.))
این جمله می تواند بار فرهنگی در سطح عام مردم داشته باشد و کاهش استفاده از کیسه های پلاستیکی که منجر به آلوده شدن محیط زیست می شود را تعمیم دهد. اما چیزی که در جمله ی بالا می تواند مورد بررسی قرار بگیرد گفته شدن در زمان و مکان مناسب و استفاده از المان های زندگی بومی ایرانیان و شهروندان تهرانی نوع گرافیک و نوع رسانه (فیلم، صدا،نوشته و... ) است. برای هر کدام میتوان تفاسیر و تعابیر منحصر به فردی داشت. امروزه فرهنگ از رسانه ی محض عبور کرده و به کران های تعمیق یافته با لایه های انتزاعی و علمی رسیده است.
دیگر نمیتوان با نوشتن یک جمله ((ترافیک کمتر با استفاده از وسیله نقلی عمومی بیشتر))
از کارگر خسته که 12 ساعت کار روزمره داشته انتظار پذیرش داشته باشیم چراکه عمق این جملات به گذرگاهی معمولی تبدیل شده است. این جاست که با گره عدم وجود علم و هنر در جامعه برمیخوریم که نیاز به هنرمندان با شناخت کافی (دانش) در این سطح داریم تا بتوانند راه کار های خلاقانه ی خود را در المان های فرهنگ جامعه بگنجانند تا بتوانیم تاثیر پذیری علم را در قالب هنر مشاهده کنیم